smsبازار

خنده4

---1---
روایت داریم توی بهشت مامانت میگه:
درس خوبه به شرطی که به اینترنت رفتنت لطمه نزنه!
---2---
یکی از کارایی ک دوست دارم انجام بدم اینه که تو عروسی اقوام یهو داد بزنم:به افتخار دوست دخترای داماد..!حیف که میترسم نابودم کنن:|
---3---
امروز صبح رادیو میگفت:
دوستانِ همراه، اینجا ایرانه و همه اینجا شادند...!!!
نتیجه گرفتم :الان من خارجم :|


ادامه مطلب
+ نوشته شده در یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:, ساعت 1:28 توسط parya |


عکس1

ادامه....


ادامه مطلب
+ نوشته شده در یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:, ساعت 1:11 توسط parya |


عشقلونه1

---1---
نیستی که بریزمت روی عمیق ترین زخم!
نیستی که نمیرم..... نیستی! ازاین همه زخم های خالی نه ازاین همه که نیستی مُردم
---2---
طرف با همه میلاسه!!!
بعد رو ما حساسه!!!
من خاصــــــــــــ ـ ـ ـ ـم چون...
خودم خواســــــــــ ـ ـ ـ ـتم..
---3---
گذاشتــم به دارم بکشنــد!بــی گنــاه بـــودم اما….حوصلـــه اثبـــاتش را نـــداشتم…!


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 10 خرداد 1393برچسب:, ساعت 12:32 توسط parya |


خنده3

---1---

دیشب سوار پورشه ام شده بودم و توخیابون دور میزدم باهاش
یهو یکی پرید جلو ماشین تا خواستم ترمز کنم پام گرفت به لحاف و پاره شد!
---2---
یکی از بهترین احساس های دنیا :
از خواب بیدار بشی و نگران این باشی که الان وقت بیدار شدنت بوده
ولی ببینی که هنوز ۲ ساعت مونده و میتونی بازم بخوابی …
خداییش بد میگم !؟
---3---
اصلا شور و شعف خاصی توی جمله “دیدی گفتم” وجود داره !
لامصب یه جور احساس دانایی خفن به آدم دست میده اون لحظه !


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 10 خرداد 1393برچسب:, ساعت 12:14 توسط parya |


خنده2

---1---
من ساعت خوابم رو با آمریکا تنظیم کردم …
فقط مونده درسم رو تموم کنم، ویزا بگیرم، آیلتس قبول شم
پذیرش بگیرم، پول در بیارم و بلیت بخرمو برم …
همین..!
---2---
امروز رفتم پارک...
۳ نفر والیبال بازی میکردن
دو نفر بدمینتون
دو نفر تخته
یه دویست سیصد نفر هم داشتن زغال میچرخوندن!
لامصبا همشون دنبال تفریح سالم هستن ..!
---3---
تا خودکار رو دستت میگیری میخوای درس بخونی
میبینی استعدادت کمتر از پیکاسو و ﺍﺳﺘﺎﺩ فرشچیان نیست!


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 10 خرداد 1393برچسب:, ساعت 11:48 توسط parya |


خنده1

---1---
ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ بعضی ها رو ﺩﺍﺷﺘم ...
ﺑﺎ ﻣﮕﺲ ﻛﺶ ﺑﻪ ﺍﺳﺮﺍﻳﻴﻞ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ
---2---
دخترهﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮﯼ ﮐﺎﻓﻪ ﮐﺎﭘﻮﭼﯿﻨﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ،پسرﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﯾﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺗﺎﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﺵ ﻭﺭﻓﺖ !
دخترﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻠﻨﺠﺎﺭ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻏﺬﻭ ﺑﺮﺩﺍﺭﻩ ﯾﺎ ﻧﻪ ؛ ﺁﺧﺮ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖﮔﺬﺍﺷﺖ ﻻﯼﺩﻓﺘﺮﺵ .
ﺷﺐ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺶ کاغذو باز کرد و با تعجب دید:
.
.
.
.
.
ﮐﺎﭘﻮﭼﯿﻨﻮ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻧﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻥ ﺑﺰﻏﺎله
---3---
آقا داماد شغلشون چیه؟؟
-تو شرکت پاکسان کار میکنن
-اونجا چیکار میکنن؟؟
-به سلامت خانواده می اندیشن


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 10 خرداد 1393برچسب:, ساعت 11:29 توسط parya |